یکی از پیشنهادات گروه آموزشی المپ تماشای کارتون های انگلیسی است؛ زیرا که کودکان خیلی برای تماشای کارتون مشتاق تر هستند تا ویدیو های آموزشی.
امروز کارتونی راجع به شیری برای شما روایت کردیم که ...
It was a hot summer day. A lion was feeling very hungry.
He came out of his den and searched here and there. He could find only a small hare.
He caught the hare with some hesitation. "This hare cannot fill my tummy" thought the lion.
As the lion was about to kill the hare, a deer ran that way. The lion became greedy.
He thought, "Instead of eating this small hare, let me eat the big deer".
He let the hare go and went behind the deer. But the deer had vanished into the forest.
The lion now felt sorry for letting the hare off
نسخه فارسی
در یکی از روزهای گرم تابستان، شیری بود که خیلی احساس گرسنگی می کرد.
او از لانه خود بیرون آمد و اینجا و آنجا را جستجو کرد. اما فقط یک خرگوش کوچک پیدا کرد.
با کمی تردید خرگوش را گرفت. اما پیش خود گفت:" این خرگوش شکم من را سیر نمی کند".
وقتی شیر داشت درباره کشتن خرگوش فکر می کرد، گوزنی را دید که در حال دویدن است، شیر حریص شد و طمع کرد.
او با خود فکر کرد:" به جای خوردن این خرگوش کوچک، بهتر است گوزن بزرگ را بخورم".
خرگوش را رها کرد و دنبال گوزن رفت. اما گوزن در جنگل ناپدید شده بود.
شیر حالا متاسف و ناراحت بود که خرگوش را رها کرده تا برود.
لینک های مرتبط