وقتی میخواهید خود را برای اولینبار به جمعی یا شخصی معرفی کنید، ممکن است خجالتزده شوید، این حالت هنگام معرفی خود به زبان انگلیسی تشدید میشود. طبیعی است، مقداری از آن به دلیل ویژگیهای شخصیتی شما است و مقداری دیگر به دلیل ندانستن عبارتهای مناسب این موقعیت است. معرفی کردن خود چیزی فراتر از گقتن اسم و فامیلی است. برخی تصور میکنند در هر برخورد با یک فرد غریبه معمولترین اطلاعاتی که باید راجع به خود بدهند شامل اسمشان، اینکه اهل کجا هستند، شغل، مهارتها و علایق آنها است؛ اما در دنیای واقعی چنین نیست. آخرین باری که به مهمانی رفتید کی بوده؟ آیا بلافاصله به طرف شخصی رفتید و با او دست دادید و نام، شغل و سرگرمیهای خود را بیان کردید؟ خیر، خیلی مضحک میشود که در برخورد اول خود را اینگونه معرفی کنید. اما همین نحوه معرفی کردن در مصاحبه شغلی صد در صد طبیعی است. پس نوع معرفی و عبارات بهکار رفته در موقعیتهای مختلف متفاوت است. برای این موقعیت شناسی شما می توانید موفعیت های مشابه را در فیلم و یا پادکست تشخیص دهید همچنین با شرکت در دوره های عمومی زبان انگلیسی می توانید از اساتید و هم کلاسی ها بیاموزید. المپ در این مقاله بهطور مفصل راهکارها و عبارتهایی برای معرفی خود به زبان انگلیسی ارائه داده است.
۱- با این عبارات برای شروع گفتوگو یخ را آب کنید
ابتدا فقط سلام کنید و نام خود را بگویید، سپس در صورت امکان دست بدهید:
Amy: Hello. I’m Amy.
(Offer your hand.)
Brian: Hello, I’m Brian.
(Shake hands.)
Amy: Nice to meet you.
به همین سادگی. البته میتوانید به جای سلام کردن از عباراتی مثل “good morning” یا “good afternoon” نیز استفاده کنید. حالا با چند سوال ساده یخ را آب کنید:
How are you?
Where are you from?
What are you doing here? or What brings you here?
Are you having a good time?
اگر میخواهید گفتوگو ادامه پیدا کند، چیزی راجع به طرف مقابل بگویید، که احتمال میدهید دوست دارد بشنود. از چهره یا لهجه طرف مقابل تعریف نکنید، چون ممکن است ناراحت بشود یا پیش خود فکر کند چقدر زود فامیل شدهاید! از جملههایی مثل عبارات زیر استفاده کنید:
I love your dress.
You have a beautiful dog.
Is that your car? I really like it.
۲- پاسخها را آماده کنید
چند پاسخ آماده داشته باشید تا بتوانید با اعتمادبهنفس و انگلیسی کامل خیلی سریع پاسخ دهید. پاسخها باید ساده باشند تا امکان اشتباه کردن کم شود و کوتاه باشند تا توجه طرف مقابل از دست نرود. پس پاسخهایی را برای چنین سوالاتی آماده کنید:
Where are you from?
What do you do?
What are you doing here?
Do you like your job?
How was your trip?
Are you having a good time?
What do you think of the weather?
What do you think of the movie/event/conference/restaurant?
زمانی که سوالات خاص هستند، چند پاسخ کلی مثبت آماده کنید؛ سپس جزئیاتی را اضافه کنید، در نهایت میتوانید سوالی بپرسید تا تنور گفتوگو گرم بماند:
Example 1:
Brian: What do you think of the restaurant?
Amy: It’s really nice. I especially liked the fish. Did you?
Example 2:
Brian: How do you find the conference?
Amy: It’s really interesting. I especially liked the first speaker. What did you think?
Example 3:
Brian: How was your trip?
Amy: It was mostly fine. I only had one layover. How was yours?
اگر میخواهید همچنان گفتوگو ادامه داشته باشد، باز هم سوال بپرسید. سوال پرسیدن همیشه از نظر دادن بهتر است، زیرا طرف مقابل را به حرف وامی دارد و این به شما زمان کافی میدهد تا بتوانید به چیزهای جدیدی برای گفتن فکر کنید:
Did you read the news about _____?
Have you seen [movie/TV show]?
Do you like this neighborhood/bar/city?
۳- بیشتر سوال بپرسید
اگر زبان انگلیسی شما زیاد خوب نیست و طرف مقابل را با توجه به مکالمات قسمت ۱ فردی گرم و زودجوش دیدید، بهتر است بیشتر شنونده باشید:
Amy: How are you?
Brian: A little tired.
Amy: Why is that?
Brian: I didn’t sleep well last night.
Amy: I’m sorry to hear that. What went wrong?
Brian: I’m a bit jet-lagged from my flight.
Amy: I bet. Where did you fly from?
Brian: I came from London last night.
Amy: That’s far! Was it a long flight?
Brian: Just a few hours. But I had a long layover in Frankfurt.
یک مثال دیگر هم یاد بگیرید:
Amy: Where are you from?
Brian: I’m from England.
Amy: Wow! That’s far! When did you arrive?
Brian: I flew in last night.
Amy: Was it a long flight?
Brian: Just a few hours. But I’m still feeling jet-lagged.
Amy: What’s the time difference?
مثالی از یک مکالمه در کنفرانس تجاری:
Amy: What are you doing here?
Brian: I’m here for the conference.
Amy: So am I. What company are you from?
Brian: I’m with the Sales team from Samsung.
Amy: That’s really interesting. Do you like it?
Brian: Most of the time, yes.
Amy: What do you like about it?
Brian: I get to travel to nice conferences like this!
۴- راه فرار پیدا کنید
همه مکالمات خوب پیش نمیروند؛ یعنی ممکن است حرفی برای گفتن نداشته باشید یا با طرفتان ارتباط برقرار نکنید. بنابراین باید راهی برای ترک محترمانه گفتوگو داشته باشید. عبارات زیر رایج و کاربردی هستند:
Excuse me, I need to [find my friend/go to a meeting]
Well, it’s been lovely talking to you.
Best of luck.
Nice to meet you, Brian.
I hate to run off, but I need to go.
Let me give you my card before I go.
Enjoy your time here!
بعد از گفتن هرکدام از عبارتهای بالا دست خود را برای دست دادن جلو ببرید.
۱- خود را کامل معرفی کنید
شما وقتی یک قرار استخدامی یا تجاری دارید، لازم است کمی رسمیتر باشید؛ همیشه اولین برخوردها مهم هستند و طرز بیان و نحوه برخورد شما در ذهن طرف مقابل میماند. از جملات درست استفاده کنید و به شخص یا اشخاص مقابل نشان دهید که شما یک حرفهای هستید و برای سازمان آنها منفعت و آورده دارید. کمی اطلاعات اولیه راجع به طرف مقابل تهیه کنید و سوابق خود را به صورت جملات صحیح انگلیسی در ذهن آماده کنید تا بتوانید خود را به صورت حرفهای معرفی کنید. دست دادن را فراموش نکنید، هنگام معرفی کردن دست خود را جلو ببرید و قاطعانه، محکم و همراه با یک لبخند دست بدهید.
سعی کنید از جملات زیر استفاده نکنید:
Hi! My name’s John.
Howdy, how you doing?
Hi, I’m John, from New York.
درعوض بگویید:
Good morning, my name is John Doe. Very nice to meet you.
I’m John Doe from New York. Nice to meet you, Mr. Gordon.
Good morning, sir. My name is Doe, John Doe. I come from the New York office.
Good afternoon, Mr. Gordon. I’m John Doe from New York. I have heard a lot about you.
It’s a pleasure to finally meet you, Mr. Gordon. My name is John Doe. I just arrived from New York.
۲ - مطالبی درباره سوابق خود آماده کنید
خاص باشید و سوابقی را بازگو کنید که مناسب موقعیت و نیاز طرف مقابل است، بیمحابا نگویید: «پاورپوینت بلدم». شاید انتظار بالاتری از شما داشته باشند. مغز مردم را به اسیری نگیرید و تمام جزيیات کار در فلان شرکت بیمه در خیابان پاسداران را تعریف نکنید. اگر آنها چیزی بخواهند بدانند، میپرسند؛ شما هم خلاصه مطالبی را که از قبل آماده کردهاید، توضیح دهید. به دو مثال زیر توجه کنید که چگونه این خانم و آقا مختصر و مفید از سوابق کاری خود میگویند:
Amy: I work for an IT company in Lower Manhattan. or I’ve been working as an editor for Select Magazine for 15 years.
Brian: I’ve been working as a freelance translator since 2002. or during the last 10 years, I’ve been in charge of managing translation projects related to marketing.
بعد از اینکه خود را مختصر معرفی کردید، میتوانید یک سوال کوتاه نیز بپرسید و از این طریق خود را به کار طرف مقابل علاقهمند نشان دهید:
What about you, Mr. Gordon?
Do you have any experience in IT?
What do you do for a living, Mr. Gordon?
I’ve heard you work in … as a …, don’t you, Mr. Gordon?
۳- مطلب مرتبط و دقیق آماده کنید
همیشه سعی کنید مستقیم و دقیق به سوالات پاسخ دهید، از بحث منحرف نشوید و به بیراهه نروید. بهطور مثال لزومی ندارد راجع به موارد زیر صحبت بکنید:
Oh yes, I love kittens!
I think McDonald’s has the best coffee in town.
Facebook is full of handsome men and pretty women.
درعوض اینگونه پاسخ بدهید:
I own my own translation company and I have four employees.
My biggest strength is being able to adapt very easily to almost any kind of situation.
I find it interesting that more and more people are deciding to attend this kind of convention.
I’m so glad you just asked that. As a matter of fact, yes, I am married and I have four amazing kids.
۴- چیزی بگویید که شما را منحصربهفرد نشان دهد
آیا تا به حال به دهها کشور مختلف سفر کردهاید؟ آیا به چند زبان زنده دنیا مسلط هستید؟ آیا از دانشگاه فوقالعادهای فارغالتحصیل شدهاید؟ در طول صاحبه شغلی باید در یک جایی برگ برندهای رو کنید که شما را از سایر متقاضیان متمایز کند. لیستی از مواردی که شما را از نظر حرفهای بینظیر میکند، آماده کنید و به زبان انگلیسی تمرین کنید. اما به یاد داشته باشید که دروغ نگویید و اغراق نکنید. برای مثال ببینید این خانم و آقا چطور بهطرز ماهرانه و صادقانهای نقط قوتشان را برای مخاطب برجسته میکنند:
Amy: I met Bill Gates in 2005 when I was working as an assistant. He shared some thoughts on building your own brand. That was a turning point in my career.
Brian: I used to live in Bosnia and Herzegovina, where I got to work with the Institute for Research of Crimes Against Humanity and International Law. This allowed me to have an insight on the topic, which has certainly proved to be valuable for my job as a translator.
از صحبت درباره چیزهای بیاهمیت یا چیزهایی که به وجهه شما ضربه میزند اجتناب کنید:
I’m punctual and very responsible.
My mom always packs lunch for me. (Seriously, Brian?)
I lived in Bosnia, where the food is amazing.
۵- تمرین کنید
قبل از رفتن به یک قرار حرفهای مطالبی را که باید بگویید، چندین بار تمرین کنید و به تسلط برسید تا در روز موعود اعتمادبهنفس داشته باشید. هرگز نمیشود پیشبینی کرد که در یک رویداد حرفهای چه سوالاتی پرسیده میشود و مکالمه به چه سمتی میرود؛ اما آماده کردن مطالب و تمرین آنها برای دوری از استرس و افکار منفی بسیار کارساز است. به مکالمهی سه نفره زیر دقت کنید:
Brian: Good morning, nice to meet you, Ms. Poltino. My name is Brian Gordon. Mr. Standford talks wonders about you.
Amy: Nice to meet you, Mr. Gordon. Please, call me Amy. So, what’s Mr. Standford saying about me?
Mr. Standford: I was just telling Brian about your amazing career and your recent move to San Francisco.
Brian: I love San Francisco! How are you liking it, Amy?
Amy: I love it here, the atmosphere is wonderful. Where are you from, Mr. Gordon?
Brian: Please, call me Brian. I was born in London but I only lived in England for six months so I really consider myself to be American.
Amy: Sounds exciting! I’ve never been to Europe. I’ve always wanted to visit Spain, but I got promoted to manager at my job and I’ve been very busy since. Where do you work, Brian?
Brian: I’ve been a freelance translator for 20 years. I have a passion for languages. What about you, Amy? Mr. Standford told me you work for an IT company downtown?
Mr. Standford: Nokia, can you imagine?
Amy: That’s right. I’ve been involved in some Nokia IT projects since 2014. I recently got an offer to come to San Francisco and I didn’t want to waste such a huge opportunity.
Brian: Sounds amazing.
Mr. Standford: Brian, did you know that Amy knows Bill Gates?
Brian: Really? Impressive!
Amy: Thanks! I met Bill Gates in 2005 when I was working as an assistant. He shared some thoughts on building your own brand. That was a turning point in my career.
Brian: Sounds amazing…
Hi, I’m Jane. I’m taking this class because Art History has always been something I’ve been fascinated by, ever since I started taking trips to art galleries as a little girl, and I’m basically just excited to learn a little more.
Hi, I’m Jane Smith. I’ve always been passionate about Art, and I actually majored in Art History at college last year. Ever since, I’ve been pursuing my dream of becoming an Art handler so I can really work in an area I know a great deal about. So when I saw your job advertisement I couldn’t stop myself from applying.
Hi, I’m Jane Smith. I help restore and preserve art. Just last week I actually worked on ‘The White Bridge’ by John Smith and I’ve led various projects throughout the years too. What I’m looking for now is to move into an area of Art where I have opportunities to create art of my own, as well as preserve other people. Do you have any thoughts about how I might achieve that?
مثالهای بالا خیلی خاص بودند و برای هر فرد یا موقعیتی کاربرد ندارند، البته میتوانید با خواندن آنها با نحوه جملهبندی یک شخص انگلیسی زبان در چنین موقعیتهایی آشنا شوید. در ادامه چند موقعیت رایج همراه با عبارات کاربردی آورده شده است که بسیار مفید هستند:
Question: What’s your name?
Answers:
Questions:
Where are you from? / Where do you come from? Where were you born?
Answers:
Question: Where do you live? / What’s your address?
Answers:
Question: How old are you?
Answers:
Questions:
How many people are there in your family? Who do you live with? / With whom do you live?
Do you have any siblings?
Answers:
Questions:
What is your date of birth? / When is your birthday?
What is your phone number?
Answers:
Questions:
What do you do? / What do you do for living? / What’s your job? / What sort of work do you do? / What line of work are you in?
What did you want to be when you grew up?
Answers:
Questions:
What’s your hobby? / What do you like?/ What do you like to do?/ What’s your favorite … ?
Answers:
Because: (self-introduction sample)
Hobbies – Free time activities for self-introduction.
Movies: action movies, comedy, romance, horror, document, thriller, cartoons, …
Sports: volleyball, badminton, tennis, yoga, cycling, running, …
Questions: What do you like doing in your free time? / What do you do in your spare time?
Answers:
Questions:
Where do you study? What do you study? / What is your major?
Answers:
Majors in English: accounting, advertising, arts, biology, economics, history, humanities, marketing, journalism, sociology, philosophy, …
Questions:
Why do you study English? Do you speak English?
How long have you been learning English? / How long have you learned English?
Answers:
Because: (self-introduction sample)
Questions:
Which grade are you in? Which year are you in?
Question: What’s your favorite subject?
Answers:
Subjects: Math, English, Physics, Physical Education, Science, Music, …
Questions: What is your marital status?
Are you married? Do you have a boyfriend / girlfriend?
Answers:
Character & Personality for self-introduction: brave, calm, gentle, courteous, creative, hard-working, rude, unfriendly, unreliable, lazy, stingy, insensitive, …
Also learn an extensive list of adjectives to describe yourself.
Others
سخن پایانی
برای معرفی خود به زبان انگلیسی تمام راهها همراه با مثال توضیح داده شد؛ لازم نیست همه را در یک روز یاد بگیرید. برای هر موقعیت یک روز وقت بگذارید و تا سه روز تمرین کنید. اگر فردا مصاحبه دارید، قسمت مربوط را همراه با مثالهایش چند دور بخوانید.