نسخه دوزبانه
نسخه انگلیسی
نسخه فارسی
فردا اولین تولد پالسا هست.چه هدیه ای او دریافت میکنه؟عالی ترینشان!
پالسا نمیتواند بخوابد.فردا تولدش هست.
او یک سالش هست.همه ی دوستانش برایش کلی هدیه می آورند.سِت یک چیز میاره ,یک..... چه چیزی میاره؟او یک جغجغه می آورد؟یک صندل می آورد.و یا یک طبل می آورد!
ام عمه مامسی چطور؟اوه,او یک کیک,چند تا بادکنک,شیپور,عروسک سخنگو,یک کامپیوتر و...و....و..... می آورد. نگاه کنید,پالسا زودی خوابش برد.
درییینگ ,دریییینگ! توادت مبارک.
صدا از در می آید. بیایید تو,بیایید تو.مامان فریاد میزنه.پالسا روی چهار پایه اش چشمانش بزرگ تر و بزرگ تر میشود.آنجا جلوی دیواردسته هایی از کادوها روی هم بالاتر وبالاتر و بالاتر میروند.
مال منه,پالسا جیغ میزنه. مال منه,او دستهایش را باعصبانیت تکان میدهد.
اما همه مشغول بازی کردن هستند.مال منه,و با یک کوشش وتقلای بزرگ خودش را به سمت بالا میکشد.او میرود و همه ی اسباب بازی ها را جمع میکند. همه متوقف میشوند و می ایستند. سپس همه شون دست میزنند.هووورا, پالسا میتواند راه برود.نگاه کنید , الان همه خوشحال هستند. پالسا آنقدر خوشحال هست که میتواند با دوستانش بازی کند.
لینک های مرتبط